به یک روحانی گفتم شنیده ام وقتی محل خودتان می روید سخنرانی نمی کنید !
چرا تو که سال ها در قم درس خوانده ای وقتی به محل خودتان می روید سخنرانی و موعظه نمی کنید.
با خنده گفت: خدا رحمت کند سعدی رو:
نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی، غراب هم قفسش
بله نباید تعجب کنیم اگر ببینیم در قفسی کلاغ و بلبل در یک قفس باشند و بلبل با قارقار کلاغ سکوت اختیار کند.
بعد آهی کشید و گفت:
مردی در محل ما قبلاً واسطه در معامله و داد و ستد بود. بعد به مسجد آمد و در مجالس ترحیم از شرکت مردم در مراسم تشکر می کرد.
بعد پیشرفت کرد و با مرگ قرآن خوانی کرسی او را گرفت و سپس به جای قرآن مداحی کرد و الان سخنرانی هم می کند.
مردم روستا با سواد و بی سواد هم با شرکت و ماندن در سخنرانی های او راضی به کارش هستند و حتی از او هم دعوت می کنند در مقابل از روحانیون با سواد هم دعوتی ندارند.
من هم نمی خواهم خودم را بر مردم تحمیل کنم البته افراد اهل دقت تلاش می کنند با جلسات خصوصی تبادل نظر کنیم.